به گزارش خبرگزاری مهر ، ژان بودریار نظریه پرداز فرانسوی یکی از مشهورترین روشنفکران عصر حاضر است که کارها و آثار او ترکیبی از فلسفه ، نظریه اجتماعی و طرز فکر ویژه او درباره متافیزیک فرهنگی است که انعکاس رویدادهای اصلی دوره وی است .
نقد تند بودریار از جامعه ، فرهنگ و اندیشه معاصر ، او را در زمره بزرگترین رهبران نظریه پست مدرن فرانسوی قرار داده است . وی همچنین به عنوان متفکری یاد می شود که نظریه اجتماعی و فلسفه را از ریشه با هم ترکیب کرده است و نویسنده ای است که سبک و شیوه های نوشتن خود را توسعه داده است .
در کل وی از درخشان ترین متفکران معاصر و چهره ای منحصر به فرد در بین نظریه پردازان کنونی است که به خاطر دیدگاههای تازه و تکان دهنده اش در حوزه های فرهنگ و فلسفه به عنوان " سردمدار پست مدرنیسم " شهرتی عجیب یافته است .
ژان بودریار در شهر کوچک " ریم " در فرانسه در سال 1929 متولد شد . وی در مصاحبه ای گفته بود که والدین بزرگش روستایی بودند و والدینش به عنوان خدمتکار در شهر خدمت می کردند . وی همچنین ادعا می کند که او اولین عضو خانواده اش بوده است که دارای تحصیلات پیشرفته و عالی بوده است و همین مسئله باعث قطع رابطه و بیگانگی فرهنگی وی با خانواده اش شده است .
وی در سال 1956 به عنوان استاد آموزش متوسطه در یک دبیرستان فرانسوی شروع به کار کرد . بودریار در آغاز به آلمانی می نوشت که مقاله هایش درباره ادبیات در نشریه " دوران مدرن " در سالهای 1962 تا 1963 منتشر شد و آثار " پیتر ویس " و " برتولت برشت " را به زبان فرانسوی ترجمه کرد .
در سال 1966 ، بودریار به عنوان استادیار وارد دانشگاه نانت فرانسه شد ، در حالیکه همزمان به مطالعه زبان ،فلسفه ، جامعه شناسی و رشته های دیگر پرداخت . در طول دهه 60 بودریار شروع به انتشار مجموعه ای از آثارش کرد که نهایتا منجر به شهرت جهانی او شد .
نوشته های نخستین : از نظام ابژه ها به سوی آیینه تولید
بودریار در کتاب " نظام ابژه " (1986) از یک دیدگاه نئومارکسیستی این امکان را که تولید پایه اساسی نظم اجتماعی باشد ، مورد بررسی قرار می دهد .
استدلال وی این است که اشیاء مصرفی در برقرار نمودن شیوه دسته بندی و ساختار بخشیدن به رفتار تاثیر دارند . آگهی های تبلیغاتی به فرآورده ها از راه نمادها به گونه ای نظم می بخشند که آنها را از دیگر فرآورده ها متمایز می نمایند و در نتیجه آن ، یک شی ء در یک مجموعه قرار می گیرد . شی ء از راه انتقال معنی خود به هنگام مصرف ، بر فرد مصرف کننده تاثیر می گذارد . از این راه یک بازی بالقوه پایان ناپذیر از نشانه ها پایه گذاری می شود که به اجتماع نظم می بخشد و در فرد نوعی احساس تخیل از آزادی بر می انگیزد .
او در دیگر اثر خود به نام "جامعه مصرف کننده" (1970) و هنگامی که هنوز مارکسیست بود ، همچنان دیدگاه خود را در مورد اینکه اشیاء مصرفی مجموعه ای از نشانه های ایجاد کننده تمایز در مردم هستند ، پی می گیرد و گسترش می بخشد. از این زاویه دید اشیاء مصرفی نه به عنوان پاسخ به یک نیاز یا مشکل مشخص بلکه به عنوان شبکه ای از دالهای شناور هستند که در برانگیختن خواهشها توانایی نا محدود دارند .
از نظر بودریار هر فرد از راه اشیاء جایگاه خود را در نظم اجتماعی جست و جو می کند . از این رو کار ویژه کالاها تنها برآوردن نیازهای فرد نیست بلکه بین فرد و نظم اجتماعی نیز ارتباط برقرار می کنند . در این راستا مصرف فقط نقطه پایان زنجیره اقتصادی که از تولید آغاز می شود نیست بلکه هم به عنوان نظام معاوضه و هم به مثابه یک زبان عمل می کند که در آن کالاها به عنوان ابزارهایی برای اندیشیدن در یک نظام نمادشناسی مطرح هستند که مانند زبان های گفتاری از نظر وجودی بر فرد تقدم زمانی دارند .
بودریار فرد را خود مهارکننده نمی داند بلکه تنها به راههای بهره گیری از نظام اجتماعی به ویژه از راه زبان ، کالاها وخویشاوندی معتقد است که مردم را از راههای گوناگون به نظام اجتماعی مرتبط می سازند و احساس فرد را رقم می زنند . خرده گیری های بودریار نسبت به مارکس در اثر دیگر وی با عنوان " تولید آیینه ای " (19759 ) آورده شده است ، این کتاب حاکی از گرایش وی به فاصله گرفتن از تقلیل گرایی اقتصادی مورد ادعای مارکس و طرح ادعای ناتوانی نظریه مارکسیسم در مفهوم سازی از زبان ، نشانه ها و ارتباط بود .
یکایک دیدگاههای بنیادین مارکس ( مفهوم نیروی کار ، دیالکتیک ، نظریه شیوه تولید ، خرده گیری از سرمایه ) به عنوان بازتابی آینه وار از جامعه سرمایه داری عنوان گردید .در این کتاب مارکسیسم نه در جایگاه منتقد سرمایه داری ، بلکه بالاترین شکل توجیه کننده آن قلمداد می شود . بودریار در کار نخستین خود بر مفهوم مبادله نمادین درمخالفت با مصرف ، تولید و دیگر ارزش های جامعه بورژوازی تاکید می نماید .
بودریار مبادله نمادین را از اندیشه مارسل ماوس و ژرژ باتیل قرض گرفته که گونه ای آنتی تز در برابر فعالیت " تولیدی " به حساب می آید و فراتر از مبادله ، مصرف ، ارزش و برابری است . این مفهوم مرتبط با جشن ، ولخرجی ، و گونه ای کنش متقابل است که بیرون از جامعه مدرن غربی است و همچون مرگ همواره به آن در رفت و آمد است . هم راستا با عرصه سیاست در دهه 1960 ، رایکالیزم بودریار نیز به همین ترتیب فروکش نمود : چرا که اقتصاد سیاسی دیگر پایه تعیین کننده اجتماعی یا حتی واقعیت ساختاری که پدیده های دیگر در آن مورد تفسیر و بازبینی قرار می گیرند ، نبودو از این رو وی از جایگاه یک تندرو و چپ گرا ، به تدریج به سوی گرایش پساساختاری راستگرا و پسا مدرن روی آورد.
نظر شما